احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





طرح مدل حکومت اسلامی معاصر

گزارشگر:نویسنده: دکتر اسماعیل الشطی/ ترجمۀ: احمدذکی خاورنیا - ۰۹ قوس ۱۳۹۸

بخش سوم/

mandegarدر گرایش دوم، عبدالله عزام از اسلام‌گرایان خواست تا تمام توانایی خود را در جبهات جنگ به کار اندازند و در این جبهات با اشغالگران سرزمین‌های‌شان به مبارزه بپردازند و یا اینکه در برابر متجاوزین ایستاده‌گی نشان داده و از شخصیت جوامع اسلامی دفاع کنند مانند فلسطین، افغانستان، فلپین، تایلند و چچن. او معتقد بود که جبهات جنگ بهترین ابزار برای آماده‌سازی مسلمانان است، برعلاوه از آن، حضور در جبهات جنگ قدرت واقعی مسلمانان را بر رخ دیگران می‌کشد و چنین چیزی جامعۀ جهانی را مجبور می‌کند تا به مسلمانان احترام بگذارد. عزام توجه زیادی به اسلام تاریخی داشت و ترک جهاد را علت ذلت و خواری مسلمان می‌دانست و به این حدیث شریف استناد می‌کرد که «هیچ قومی جهاد را ترک نکرده‌اند مگر اینکه ذلیل شده‌اند».
با وجود اینکه عزام اندیشۀ خود را در جنگ در جبهه اردن با اسرائیل زیر چتر سازمان فتح با گروهی از هم‌فکرانش به نمایش گذاشت و سپس به جبهات افغانستان رفت و در آنجا در برابر اتحاد جماهیر شوری جنگید، اما این طرز تفکر او پس از ترورش باعث به‌وجود آمدن جماعت‌های جهادی ضد جامعۀ جهانی گردید که بسیاری از این جماعت‌ها دست ساخته استخبارات جهانی بودند تا در داخل حرکت‌های اسلامی رخنه کنند و انارشیسم ایجاد کرده و چهرۀ اسلام را بد شکل نشان دهند، به همین اساس اعمال این گروه‌ها مملو از خشونت، وحشت و دهشت بود که تر و خشک و گنه‌کار و بی‌گناه را با هم سوزانید و محاکمه کرد و بیشتر کنش‌های این گروه‌ها در حقیقت جنگ پنهانی استخبارات بین‌المللی بود و رویارویی جنگی خود را این گروه‌ها از میدان جنگ به دهشت‌افکنی ضد کشورها و جوامع کشاندند و کارشان منجر به این شد که تمام دنیا در برابر آنها بسیج شوند و جنگی را تحت عنوان جنگ با تروریسم در برابر آنها اعلام کنند؛ اما گروه اندکی که پابند اندیشه‌های عبدالله عزام ماندند، آنها در این حیص‌وبیص اکثریت ماجراجو و ایادی استخبارات بیگانه صدای‌شان خفه شد و از بین رفتند.
اما گرایش سوم که رهبری آن را اربکان به‌دست داشت، این گرایش برایند بررسی معاهدۀ لوزان و تصامیم کنفرانس کامبل است، این معاهده‌ها و تصامیم اربکان را به این باور رسانید که ایجاد دولت اسلامی مستقل کار سخت و طاقت‌فرسایی است لذا او تمام تلاش خود را صرف این کرد که در دنیایی که دشمنان اسلام بر آن تسلط دارند چگونه می‌توان برای اسلام کاری نمود و به این نتیجه رسید که باید در داخل جامعۀ جهانی و مطابق بازی‌های بین‌المللی دست به‌کار شد، هرگاه قوانین بازی با قیام دولت اسلام بسان قیام دولت نازی مخالف است، راه حل این است که باید بسان کشور آلمان، اقتصاد قوی ایجاد کرد طوری که در آلمان اقتصاد قوی توانست کشور شکست خورده را تبدیل به کشور پیروز و مقتدر نماید که اکنون حرف اول را در اتحادیه اروپا می‌زند و قوانین بازی بین‌المللی دین را به عنوان قدرت اجتماعی و دارای نفوذ و فشار در حکومت سیکولاریستی می‌پذیرد طوری که کلیسا در غرب و لوبی صهیونیستی در امریکا از پُرقدرت‌ترین نیروهای فشار به حساب می‌آیند. به همین لحاظ، اربکان به این باور رسید که در مرحلۀ کنونی باید به ایجاد حکومت سیکولار برای مسلمانان که دارای اقتصاد قوی و قدرت فشار اسلامی در داخل جامعه باشد دست و پا کرد، جامعه‌یی که از طریق دعوت اسلامی آن را با فرهنگ دینی و روحی آشنا نمود.
اربکان نتایج حیرت‌انگیزی در ترکیه به‌دست آورد، اما موانعی که بر سر راه او سبز شد دو علت داشت:
اول: سیکولاریسم ترکیه تفاوت زیادی با سیکولاریسم غربی داشت، طوری که سیکولاریسم تطبیق شده در ترکیه تنها معتقد به جدایی دین از دولت نبود بلکه دین را از جامعه نیز جدا می‌نمود و شاگرد اربکان آقای اردوگان سعی کرد تا به اتحادیه اروپا بپیوندد تا از این طریق سیکولاریسم ترکیه را متحول ساخته و مطابق سیکولاریسم اروپا سازد و طبعاً چنین چیزی با پیروی از شروط و معیارهای اروپایی برای به‌دست آوردن عضویت در اتحادیه اروپا امکان‌پذیر بود.
دوم: اربکان پس از ارتباط به مشرق اسلامی دیدگاه خود را عوض کرد و سیاست‌هایی را روی دست گرفت که جامعۀ جهانی و سرمایه‌داری غرب را به چالش کشید، اما شاگردانش پس از جدایی از او به راه ورسم سابق ادامه دادند.

اسلام در این مرحله به چه نیاز دارد؟
اندیشه در بارۀ مدل مناسبی که لازم است اسلام‌گرایان آن را برای حکومت معاصر به‌کار برند ما را به چند سوال می‌کشاند از جمله اینکه: اسلام از نگاه سیاسی در وضعیت کنونی به چه نیاز دارد؟ پاسخ این پرسش ما را کمک می‌کند تا تفکر خود را به ساختار مدل مورد نیاز متمرکز سازیم.
اول: هرگاه پاسخ این سوال استقلال باشد آنگونه که علمای ۱۹۲۶م پاسخ دادند، پس باید گفت که امروز هیچ ملت و دولتی در دنیا پس از این همه درهم‌آمیزی در نظام بین‌المللی دارای استقلال واقعی و کامل نیستند، حتا چین و روسیه که از اعضای دایمی شورای امنیت اند، اما زیر فشار دالر امریکایی دست و پا می‌زنند و کسانی که معتقد اند در بیرون از جامعۀ جهانی می‌توانند دولت بسازند، تجربۀ حکومت طالبان بهترین شاهد بر ناکامی آنها است، حکومت طالبان یگانه حکومتی بود که مطابق مفاهیم سنتی دارالاسلام شکل گرفته بود و بیرون از جامعۀ جهانی ساخته شده بود، اما این نظام را جامعه جهانی نپذیرفت و به اتفاق تمام کشورهای غربی از بین برده شد.
دوم: اگر پاسخ پرسش بالا دست‌یابی به قدرت سیاسی‌یی باشد که اسلام بتواند از آن در زمینۀ تطبیق برخی از احکامش از طریق هماهنگی میان اسلام و دولت نوین دست یابد یا به تعبیر دیگر به اسلامی‌سازی دولت مدرن بپردازد، چنین روندی نیز برای اسلام منفعتی را تحقق نخواهد بخشید، طوری که در این روند عملیه تطبیق اسلام تبدیل به عملیه التقاطی می‌شود که آن هم بر می‌گردد به پذیرش و توافق آن با قانون و یا نظام بین‌المللی. اگر اسلامی‌سازی مطابق مدل جمهوری اسلامی ایران صورت گیرد، در آن صورت نظام اسلامی به‌زور سرنیزه و اجبار مردم تطبیق خواهد شد که چنین چیزی باعث می‌شود قدرت‌های سیاسی دیگر از صحنه برداشته شوند و هرگاه اسلامی‌سازی به معنای حکومت تک حزبی و نادیده گرفتن دیگران باشد در چنین صورتی مخالفان به خود حق می‌دهند که برای نابودی چنین حکومتی توطئه کنند و جنگ راه بندازند. پُرواضح است که چنین کاری منجر به دخالت جهت‌های بیرونی و درونی ضد اسلام‌گرایان خواهد شد، چنین حکومت اسلامی‌یی برای قدرت‌های طرد شده حق می‌دهد که هرگاه آنها زمام امور را در دست گرفتند معاملۀ باالمثل کنند و دست اسلام‌گرایان را از حکومت قطع کنند؛ طبعاً چنین چیزی امر حکومت‌داری را با مشکلات زیادی مواجه خواهد ساخت و در پهلوی آن مُهر دشمنی با دمکراسی نیز بر جبین اسلام‌گرایان زده خواهد شد.
اما اگر اسلامی‌سازی مطابق عملیه دمکراتیک صورت گیرد و به رأی اکثریت در مجالس قانون‌گذاری و صندوق‌های رأی ارج گذاشته شود چنین چیزی هرگاه با اصول و قواعد بازی دمکراتیک صورت بگیرد، پذیرفتنی خواهد بود. اما تطبیق احکام شریعت مطابق اصل نوبتی بودن قدرت، عواقب ناگواری بر ساختار قانون‌گذاری و سیستم اداری کشور خواهد داشت. چگونه ساختاری استقرار یابد در حالی که با عوض شدن اکثریت در پارلمان عوض می‌شود؟ به همین لحاظ قانون اسلامی‌یی را که اسلام‌گرایان در زمان تصدی اکثریت در پارلمان صادر می‌کنند، چنین قانونی تا زمانی که توافق سیاسی‌یی میان تمام طرف‌ها صورت نگیرد، با از دست دادن اکثریت در معرض الغا قرار خواهد گرفت.
سوم: هرگاه پاسخ پرسش مطرح بحث این باشد که با آماده‌سازی فرد مسلمان و خانوادۀ مسلمان و از آن طریق جامعۀ اسلامی می‌توانیم به دولت اسلامی دست یابیم، چنین پاسخی گاهی پاره‌یی از نیازمندی‌های اسلام را به نمایش می‌گذارد؛ زیرا پرورش و نشر آگاهی اسلامی با چالش‌های زیادی در این عصر مواجه اند. اول سرازیر شدن ارزش‌ها و جهان‌بینی‌ها و افکار و طرز زنده‌گی‌یی است که در روش تربیت و ابزار معرفت معاصر و وسایل رفاه و ارتباطات اجتماعی نوین تأثیر می‌گذارد. دوم آن‌ شمار اسلام‌گرایانی که برای آماده‌سازی نسل اسلام‌گرا تلاش می‌کنند از طرف نظام‌های مختلف تحت فشار قرار داده می‌شوند و به بهانه‌های مختلف زندانی و تبعید و اعدام می‌گردند. سوم اینکه سطح زنده‌گی مردم در سرزمین‌های اسلامی از نگاه اقتصادی خیلی بد است، پس اقتصاد ضعیف و زنده‌گی ناگوار اکثریت مردم را وادار به جستجوی اولویت‌های فردی برای زنده‌گی از خوراک، پوشاک و مسکن می‌کند و قضایای امت را در پایان فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند؛ زیرا گرسنگانی که در پی لقمه نانی برای سیر کردن شکم خود و فرزندان خود اند، هرگز فرصت فکر کردن به کرامت و غرور امت برای شان دست نمی‌دهد و تا زمانی که عملیه تربیت و آگاهی‌دهی مورد حمایت نظام سیاسی‌یی که آزادی و امنیت را برای همگان فراهم سازد، قرار نگیرد تمام تلاش‌ها در این زمینه باد هوا خواهد بود.
چهارم: اگر پاسخ به پرسش بالا جنگ در راه خدا باشد یعنی اینکه مسلمانان با پایه‌ها و اساس جامعۀ جهانی وارد جنگ شده و استقرار نظام‌های محلی موجود را متزلزل سازند، چنین کاری انتحار گروهی در برابر اتحاد جهانی که دارای مدرن‌ترین سلاح‌ها و تجهیزات اند خواهد بود، پس جنگ در چنین صورتی در برابر یک حکومت و یا کتله خاصی نخواهد بود چنانچه در آزادسازی افغانستان از چنگ اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت، طوری که مسلمانان جنگجو از کمک‌های مالی و نظامی و معنوی کتلۀ مخالف کمونیسم استفاده کردند بلکه چنین جنگی میان تمام دنیا و اسلام‌گرایان خواهد بود که نمونۀ طالبان بهترین شاهد بر این مدعا است، همانگونه که این گروه با پناه دادن القاعده که حملات یازدهم سپتمبر در نیویورک را سازمان‌دهی کرده بود، تمام دنیا را در برابر خود قرار داد و تمام توانایی نظامی طالبان نتوانست در برابر صدها تن بمب و آتش ایستاده‌گی کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.